ترن
سلاام
خوبید بالاخره دوباره من برگشتم
بخاطر مشغله هایی که دارم نمیتونم زیاد بنویسم تو وبلاگ ولی سعی میکنم تفکراتم رو ضبط کنم چون تنبل تر از اونیم که بخوام اون هارو بنویسم ، ولی امیدوارم به روزی بتونم اون ها رو با شما به اشتراک بزارم -یک روز می افتد آن اتفاق خوب-
به هر حال
شاید از خودتون بپرسید منظورم از ترن به عنوان موضوع این متن چیه، خب بهش میرسیم
بعد از مدت ها تونستم چند ساعت وقت خالی پیدا کنم و بدون دغدغه و با آرامش به آهنگ گوش کنم و یکم فک کنم
تو زیر نور ماه و ستاره های فراوان تو جنگل های شمال بودم و آلبوم جدید تیلور سوئیفت رو گوش میکردم(folklore) -که اون رو به تمامی دوستداران موسیقی توصیه میکنم- میدونید چیه بزارید از اولش بگم
بخاطر کاری که داشتم مجبور شدم دو هفته رو تو جنگل های کلاردشت سر کنم جاتون خالی جای بشدت عالی و باصفایی بود، از بحث دور نشیم خب از ویژگی های این منطقه بکر نبود آنتن بود، آنتن بشدت ضعیفی که اینترنت E بزور میداد تازه E شم E نبود فقط الکی میگفت وصل شدم. این هارو گفتم که فقط یکم با شرایط آشنا بشید
خب
باید اینو بدونید که بنده از طرفداران دوآتیشه بانو تیلور سوئیفت هستم و واقعا آهنگ هاش رو دوست دارم ینی باهاشون روزم رو میسازم
حالا
من بزور یجایی رو پیدا کردم که یکم اینترنت وضعش بهتر بود
رفتم تلگرام و فهمیدم که بانو آلبوم جدید داده و چه خبری خوشحال کننده تر از این ?? در لحظه کامل دانلودش کردم البته منظورم از لحظه اینه که تو 2 ساعت 80 مگ دانلود کردم و از شدت عرق داشتم میمردم، ولی ارزشش رو داشت و بازم برردم دوباره اینکار رو میکنم??
دانلودش کردم و گزاشتم تا یه موقع خوب گوشش کنم (شب)
شب شد
با هندزفری زدم تو دل جنگل
من بودم و صدای تیلور و جنگل و ماه و ستاره های آسمون
از این بهتر نمیشد
دیدید آدم بعضی وقتی اصلا همینطور الکی الکی حال میکنه و لذت میبره
این از همون لحظه ها بود??
شروع کردم به فکر کردن
به اینکه چقدر الکی زندگی رو سخت گرفتم،
به اینکه چقدر برای دیگران زندگی کردم
به اینکه چقدر فرصت های زندگیم رو خودم محدود کردم و ائن هارو انداختم گردن بقیه
به اینکه زندگی کوتاهه
به اینکه چرا عاشق نشدم؟
و چرا های دیگه
و میدونید چیه به نتیجه ای رسیدم
اینکه چقدر الکی زندگی رو سخت گرفتم
ما هرکاری بکنیم بازم زندگی بهمون سخت میگیره
بازم اذیتمون میکنه
کاری که نمیشه کرد
چرا میشه کرد
میشه از تک تک لحظه های زندگی لذت برد
میدونم شعاریه، نه از تک تک لحظات ولی تاجایی که میشه باید ازش لذت برد
زنگی کوتاهه
حالا ترن
به این این نتیجه رسیدم که زندگی مثل ترن میمونه
در این ترن میشه دو جور رفتار کرد
یا میشه خودتون رو بچسبید و صندلی هارو محکم بگیرید و چشماتون رو ببندید و آرزو کنید که این ترن زودتر تموم بشه
یا
اینکه خودتون رو رها کنید و ازش لذت ببرید، شما میدونید قراره تموم بشه ولی ازش ناراحت نیستید چون میدونید تا جایی که میشه دارید ازش لذت میبرید
پس لذت ببریم از زندگی
عشق بورزیم
زندگی کنیم
نه که زنده بمونیم
LIVE THE LIFE
زندگی رو زندگی کن
امیدوارم از صحبت هام خوشتون اومده باشه
سعی میکنم بیشتر بیام و پیام بزارم
من رو با نظراتتون و راهنمایی هاتون خوشحال کنید
دوستدار شما
علی.ن