گزیده ای بر اینکه چه بکنیم و نکنیم وقتی تنهاییم 2
سلام
من دوباره اومدم
بزارید یه چیزی بهتون بگم
تابحال اسم قانون مورفی رو شنیدید؟
نه؟اشکال نداره من هستم
ببینید بزارید ساره براتون بگم
اتفاقی که قراره بیوفته میوفته صد در صد شک نکنید
و معمولا هم در موارد ناجور صدق میکنه
مثلا شما 10 تا جیب دارید و دستاتون کلا پره و میایید در خونتون رو باز کنید و دنبال کلیدتون میگردید و کلید صد در صد توی اون جیب دهمیه که میگردید
همین. سادست مگه نه؟
بعضی وقت ها هم دل ادم بهش اخطار میده
به عنوان مثال
ببینید من دوچرخه سوار نیمه حرفه ای ام و زیاد میرم دوچرخه سواری و خوب از جنس مقابل هم زیاد میاد خب از اونجا که من کلا ارتباطات اجتماعی مزخرفی دارم کلا سمتشون نمیرفتم تا دیروز ......
دیروز تازه بود که متن اولیم رو نوشته بودم و داشتم با خودم کلنجار میرفتم که تو خودت میدونی عیبت چیه چرا اصلاحش نمیکنی چرا یکم اجتماعی تر نمیشی. ایندفعه میخواستم یرم که زن رویاهام رو پیدا کنم و دیدمش البته البته زیاد خوب پیش نرفت یعنی اصلا پیش نرفت خب ممکنه دلیلش این باشه که جرعت نکردم برم سمتش خب الان دلیل اینکه دارم مینویسم اینه که بفهمم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میدونید دلم گفت نرو و من یاد قانون مورفی افتادم که نکنه اتفاقی قراره بیوفته، بیوفته و اون اتفاق بد باشه میبینید چه ذهن در اشفته ای دارم احتمال اینکه همچین چیزی بشه خیلی کم بود ولی خب دله دیگه میگه بعدا داشتم فکر میکردم که واقعا من چرا اینطوریم و دیدم مقصر خودمم ببینید من یکطرفه عاشق یکی شدم یعنی در حد فاجعه حدودا یک سال پیش بعد بهش گفتم و اون برگشت گفت "نه ازت خوشم نمیاد سوالی نیست" ومن هنوز هم که هنوزه این توی مغزمه توی سرمه میدونید چی میگم خب اون اولین نفری بود که عاشقش شدم و وقتی بهم این جواب رو داد دلم شکست حتما دارید میگید خب اینو که همه میگن دلیل نمیشه ولی فکر کنید کسی که واقعا عاشقشین بیاد جلو روتون و بهتون بگه ازت متنفرم مطمئناحالتون بدجور گرفته میشه ولی خب زندگیه دیگه پیش میاد خب من افسرده شدم نه اینکه برم دکتر نه من از تو نابود شده بودم انگار از روحمو دار زده بودم بعد شروع کردم به دیدن سریال هایی مانند <<فرندز یا چگونه با مادرت اشنا شدم >> که دیگه حلم خوب شد و تقریبا فراموش کردم ولی خب بزرگترین اثرش هنوز هست یعنی ترس از نه شنیدن
من میترسم از اینکه دوباره خودم رو توی اون وضع ببینم پس خودم رو توی دردسر نمیندازم و زندگیم رو میکنم بدون کسی که عاشقش باشم و یا دوستش داشته باشم و باید حرف منو قبول کنید چون این وضع از اون وضعیتی که داشتم خیلی بهتره چون دیگه مطلقا به اون فکر نمیکنید اگر هم فکر کنید خیلی و این خیلی از موارد قبلی بهتره خب پس من پیشرفت کردم رفتم جلو ولی خب داشتم روی تردمیل حرکت میکردم و الان دارم میبینم که چرا من همچین ادمی شدم شاید ذاتا اینطوریم شاید هم کسی که منو با این اخلاق خاصم دوست داشته باشه کمه و اون ها هم مثل منند.. خب دیگه فقط یک پیشنهاد برادرانه وقتی میبینید دوستتون نداره و یا اینده ای نمیبینید بهتره دیگه بهش فکر نکنید و الکی خودتون رو ازار ندید این واقعا به نفعتونه و به حرف دلتون هم همیشه گوش ندید ولی به حرف منطقتون چرا.
دوست دار شما
علی.ن